صلای سرای

ایکاش آن لحظه ای که خستگی فرط کار دیروز و نگرانی هزارتا گرفتاری فردا و نیاز طبیعیت بر استراحت همگی با نیاز من به بیداری تو پنجه در پنجه می شدند، و تو را تا صبح فردا بیدار نگهداشته و خواب خوش را بر تو حرام می کردند، من توان درک معنای مادر را داشتم!

هزاران حیف که تو، ای وجود آسمانی خدا در زمین، و ای اسطوره ی مهربانی و صفا، خودت را وقف این نمک نشناس و قدر نادان کردی و من قد کشیدم و همه ی زیبایی های وجود اهورایی ات را به باد فراموشی داد و با هزار روی بیگانه از شرم، به روی تو برخاسته و نامهربان شدم.

مادر! با این لبهای از خجالت خشک شده ام، دستان مهربانت را می بوسم و در این روز ولادت عزیزترین و جوانترین مادر دنیا، روزت را تبریک می گویم. خدا در دنیا و آخرت تو را با زهرای اطهر مأنوس و محشور گرداند ای فاطمی ترین الهه ی مهربانی.

شعر ام ابیها را تقدیم میکنم به همه ی مادران فاطمی و مادردوستان عزیز.... یافاطمه- یا زهرا

ای بر گلستان ارم ریحان زیبا فاطمه

از نور وجهت گشته آن مأوا مصفا قاطمه

چون مشرق اوج حیا شد مطلع رخسار تو

شمس منور بر جهان آمد هویدا فاطمه

بر قلب سرخ عاشقان نامت تجلا می دهد

ای لاله ی خوش منظر گلزار طاها فاطمه

صدیقه و عذرا توئی مرضیه و زهرا توئی

در این جهان تنها توئی ام ابیها فاطمه

مستان به لب پیمانه ای در گوشه ی میخانه ای

با نغمه ی جانانه ای گویند زهرا فاطمه

«نوحی» چو مرغ نعمه خوان ای لاله ی باغ جنان

گوید غزلهایی چه سان! با نام تو یا فاطمه

ارسال در تاريخ چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط نیما

صفحه قبل 1 صفحه بعد